کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مسعود یوسف پور     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن     قالب شعر : غزل    

گـله‌ای نیست اگـر غـصـۀ بی‌حد داریم            خلوتی هست که در گوشۀ مشهد داریم

ما نرفـتـیم هـنوز از حـرمش دلـتـنگـیم            چـشـم امّـیـد بـه دیــدارِ مـجــدد داریــم


گفته سر می‌زند آنگونه که از سلـمانی            این قراریست که با صاحب مرقد داریم

ما گـنه‌کـارترین‌ها وسـط صحـن رضا            آنچه در خـلـد بـرین خـلق نـدارد داریم

روضه می‌خوانم از آن شاه که در اندوهش            دیـده‌ای در طـلـب اشـک مـقـیـد داریـم

ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر            از عـبـا مـا چه قـدر خـاطـرۀ بـد داریم

شاه بر شانۀ خم، پیکـر خود را می‌برد            با عبا داشت علی اکبر خود را می‌برد

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

زهر در جانم نشسته چشم‌های تار دارم            مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم

من علی موسی‌الرضایم از علی دارم نشانه            در گلویم استخوان؛ در چشم‌هایم خار دارم


سینه‌ام شد شعله‌ور از هرمِ زهری کینه آلود            در نفـس‌های نـحـیـفـم آتشی انگـار دارم

با چه حالی، بی‌رمق؛ انداختم بر سر عبا را            تـشـنه‌ام مانند جدّم حـنجـری تـبدار دارم

خواهرم! معصومه جانِ من کجایی تا ببینی            رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم

بوسه باران می‌کند با گریه دستم را أباصلت            خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم

دورم از فرزندم و جان می دهم در اوج غربت            سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم

از وجودم می‌رود جان ذره‌ذره می‌کشم آه            بی‌قـرارم یـادِ جـدّم روضـهٔ بـسیار دارم

یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند            آمد و بالا سرش می‌گفت با تو کار دارم

از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر می‌گفت            بر گلوی تشنه‌ات نه، بر قفا اصرار دارم!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

شدی به زهـر حرامی دچـار، افتادی            به راه حـجـره به چـشمان تار افتادی

شـبـیـه فـاطـمـه، بی‌اخـتـیـار افـتـادی            نـوشـتـه‌انـد که پـنـجـاه بــار افـتــادی


به لب رساند مکافاتِ زهر، جانت را

عبایِ روی سرت کُشت شیعـیانت را

دلیل و منشأ نور و وجود خـورشیدی            اگرچه خاک بر اندام و جامه‌ات دیدی

تنت ضعیف شد از سوز زهر و لرزیدی            شبیه مـارگـزیـده به خویش پـیچـیـدی

به چشم خیس، دو دستت به سوی در بردی

به یاد فاطمه بودی و بد زمین خوردی

گـلیمِ جـمع شده، از خـجـالـتت گـریید            عبای روی سر از هتک حرمتت گریید

میان مشت تو، تـسـبیح تربتت گـریید            دو پلک زخم و ترت، وقت غربتت گریید

نبود حجرۀ دربـسته، بسترت ای‌کاش

زمان پر زدنت بود خواهرت ای‌کاش

به گریه زمزمه کردی وَ إن یَکادت را            طلب نموده‌ای از سوی حق، مرادت را

از آستـان خـدا خـواسـتی شـهـادت را            صدا زدی به لب تـشنه‌ات جوادت را

به خاک حجره تنت را رسانـده‌ای آقا

هزار شکـر که تـشـنـه نـمـانـده‌ای آقا

هزار شکر که با شمر، رو به رو نشدی            اسـیـر خـنـجـر خـولی تـنـدخـو نشدی

به دست خواهرت ای شاه، جست و جو نشدی            هزار شکر که با ضربه، پشت و رو نشدی

چقدر خورد به گـودی قـتلگه، ضربه

حسین و خـنجر کُند و دوازده ضربه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مثنوی

از تب زهـرِ نـفـس‌گـیر، تنت می‌لرزد            همچـنان مـار گـزیـده، بدنت می‌لـرزد

چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!            چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!


رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده            مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده

شـمـس نـورانی افـلاک، زمین افـتادی            باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی

بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است            تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است

به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی            یاد مادر، به در حجرۀ خود خیره شدی

عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای            رو به قبله شده‌ای، قـبلۀ عالم، ای وای

خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده            فرش‌های کف این حجره چرا جمع شده؟!

نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است            کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است

خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد            انـدکی صبـر کن آقا که جـوادت برسد

غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد            تشنه‌ای؟ زود به دستت قـدحی آب دهد

بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند            پنجـۀ شـمر لعـین شانه به مـویت نزند

حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت            خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت

دم آخـر احـدی دست به خـنجـر نَـبـَرد            بین این حجـره کسی پیـرهنت را ندرد

داغدار غم جدت شده‌ای؟ نیست عجیب            بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب

: امتیاز

مدح و منقبت حضرت امام رضا علیه‌السلام ( زیارت مخصوصه حضرت)

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

گـفتم نمانده است مرا راه پیش و پس            آزاد کن کـبوتر خود را از این قـفـس

بیـمـاری فـراق بـرایـم بـس است بس            لطفی کن ای کریم و به فریاد ما برس


سلطان نظر به اشک من و ناله‌ام نمود

دعـوت به میـهـمـانی هر ساله‌ام نمود

اینجا برای من، من بیچاره جا که هست            باشد مریض می‌شوم اصلا شفا که هست

گم می‌شوم میان حرم، آشنا که هست            اصلا چه احتیاج به مردم؟ رضا که هست

زائـر چرا به غـیر رضـا آرزو کـنـد
با آبروست
هر که به این خانه رو کند

بایـد که این جـهـان شـود آمـادۀ فـرج            هـیهـات اگر به شـانه گـذاریم بار کج

هرچند بسته بر فقرا طوف و راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

باید هـمیشه روی به دارالـشـفـا کـنـیم
هیهات
اگر که تکیه به غیر رضا کنیم

سـلـطـان سـلام بـاز به پـابـوس آمـدم            هر جور شد به عشق تو تا طوس آمدم

امـسـال هم زیـارت مخـصـوص آمدم            اما بـبـیـن که با غـم و افـسـوس آمـدم

غرق غـم است قـلبم و ناجور می‌زند
دست خودم
که نیست دلم شور می‌زند

امـسـال هـم خـدا کـنـد آدم کـنـی مـرا            نذر عـزا و تکـیـه و پرچـم کـنی مرا

نامحرمم مگر که تو محـرم کنی مرا            خـرج عـزای مـاه مـحـرم کـنـی مـرا

جـان جــواد روزی اشـک مــرا بــده
من
الـتـمـاس می‌کـنـمـت کــربـلا بـده

کم کـم ز راه می‌رسـد آقـای بـی‌کـفـن            ما را به قـافـلـه بـرسـان یا ابا لحـسـن

دلتنگ روضه‌ایم و پـریـشان سوخـتن            دلتنگ گـریه بر غـم آن پـاره‌پـاره تن

مـا از قــدیــم نــوکـرتـانـیـم یـا رضـا
محـرومـمان مکـن،
نگـرانـیم یا رضا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده شاعر محترم است اما با عنایت به  اینکه این شعر مخصوص آن سالی که حج بسته شده بود سروده شده است برای اینکه در سال های دیگر نیز قابل استفاده باشد پیشنها می کنیم بیت درج شده در متن شعر رو جایگزین بیت زیر بفرمائید

هرچـند بـسـتـه است غریبانه راه حج            باز است تـا ابـد حـرم ثـامـن الحـجـج

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

فتاده سخت در بستر، ولی چشمی به در دارد           به چشم نیم‌بازش، چشم بر راه پسر دارد

رسد عطر گُل روی جوادش بر مشام او           دلی از غـنچه بهر دیدن او تنگ‌تر دارد


ازاین پهلو به آن پهلو، به خود پیچد درآن حُجره           چه گویم من که زهر کین، چه کاری با جگر دارد

جوادش مثل پروانه به گرد شمع می‌سوزد           دلی از آتش داغ پدر، چون شعله‌ور دارد

کنار بسترش زهرا، نشسته با فغان، گویا           ز غم‌های دل فرزند، دستی بر کمر دارد

نه فرزندش نه مادر، چشم از او بر نمی‌دارد           به امیدی که سر از بسترش، یک لحظه بر دارد

دوباره شد به پا شور محّرم در وجود ما           که او عزم سفر در آخر ماه صفـر دارد

چه می‌داند کسی حال جواد غم گسارش را           که او امشب شب شام غـریبان پدر دارد

»وفایی» سینه‌ات را بیت‌الأحزان غم او کن           که هرکس را ببینی در عزایش چشم تر دارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مهی که در همه عمرش، خدای باور بود            فضای مکتب توحـید، از او منّور بود

کسی که خوانده نبی بضعة النبی او را            گُل هـمیـشه بـهـار بـهـشت کـوثـر بود


حـدیث سـلـسـلـۀ او زبـانـزد هـمـه شـد            فـروغ بخـش دل عاشـقـان حـیـدر بود

سرود هجـرت او تا به توس از یثرب            بـرای اهـل ولایت، چـه درد آور بـود

شرر به خـرمن جانش زدند در غربت            دلـش از آتـش زهـر سـتـم مـکّـدر بود

لبش به زمزمه و دیـدگان او پُر اشک            لبان و دیـدۀ او چـشـمه‌سار کـوثـر بود

چو شخص مارگزیده به خویش می‌پیچید            میان حجـرۀ در بسـته دیـده‌اش تر بود

به یک نگاه به در، شعله بر دلش افتاد            گمان کنم که در آن جا به یاد مادر بود

شب فـراق گـذشت و گه وصـال رسید            شبی که دیـدن روی گـلش، میّـسر بود

پس از وداع جوادش، به پیـش دیدۀ او            نفس نفس زد و در لحظه‌های آخر بود

به روی بال ملائک به عرش می‌بردند            گُـلی که از سـتم این زمـانه پـرپر بود

اگرچه گـشت «وفایی» گُل نـبی پرپر            از این شمـیم بهشتی جهان معـطّر بود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

انـگـور می‌دهـند که قـربانی‌ات کنند            لازم نکـرده دعوت مهـمانی‌ات کنند

صدها رواق در جگرت زهر باز کرد            می‌خـواسـتـنـد آیـنـه بـنـدانی‌ات کنند


هر شب تو بر غریبی خود گریه می‌کنی            مردم اگر چه سجدۀ سلطانی‌ات کنند

تو نو به نو برای خودت گریه می‌کنی            در صحن کهنه گرچه چراغانی‌ات کنند

وقـتی خـدا غـریـبی ما را نگـاه کرد            فرمـود تا حـسین خـراسـانی‌ات کنند

زن‌هـای طـوس مثل زنـان بـنـی‌اسد            جمـعـند تا عـزای پـریـشانی‌ات کنند

معصومه را به همرهی خود کشانده‌ای            تـا قـبـله‌گـاه زینب ایـرانـی‌ات کـنـند

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

عـرش را منتـظر خویش دگر نگذارم            فرش را خسته و پیـوسته قـدم بردارم
آن چنان قوت
زانوی مرا زهر گرفت            که شده روز، چنان شام، به چشم تارم


عـرق سرد به پیـشانی گرمم بنـشـست            یــاد ســجــاد کـنــم بـا بــدن تـب دارم
زهر از تشنه لبی حال مرا کرد عوض            یا حسین! از جگـر سوخته، آتش بارم
تـازه لـرزیـدن زانـوی تو را دانـسـتـم            یا حـسین! درد غـریبی تو شد افـطارم

 شهر انگار که اطراف سرم می‌چرخد            مـادرا درد و غــم کـوچـه دهـد آزارم
یا علی! وای که عـمامهام از سر افتاد            قـوتی نیست که آن را به سرم
بگذارم
مثل پیغـمبر اعـظم ز بیـانم جان رفت            قــلـم و لـوح بـیـاریـد کـه بـی‌گـفـتـارم
بس در این حجرۀ در بسته به خود می‌پیچم            خسته شد جانم و پیچید به هم طومارم
باقـی عـمـر مرا از نـفـسـم بـشـمـارید            عـمـر کـوتـاه من و دردسـر بـسـیـارم
نعـل تازه به
سُم مرکب مـأمون بزنـید            که من از پیکر صد چاک، خجالت دارم
تازیـانه بـزنـیـد از همه سـو بـر بـدنـم            زائـر زیـنب کـبـراست دل خـونـبـارم
من از این حجرۀ در بسته رها می‌گردم            که تمام است در این لحـظه تمام کارم
ای مـقـیـم حـرم پـاک پـیـمـبـر پـسـرم            زائر روی پـدر
باش که جان بـسـپارم

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

هم قـضا هم قـدر دعـای شـما            پس رضای خـدا رضای شما
متـن
قـرآن هـمـه ثـنـای شـمـا            هر دو عـالـم غـبـار پـای شما


بیکران است لطف و رحمت تو
خـوشـبـحـال دل رعـیـت تــو

نبض دنیاست زیر هر قـدمت            جن و انس و فرشتگان خدمت
سـرمان نـذر یک پـرِ عـلـمت            فوق فـوق بهـشت هم حـرمت

جسم هستی و بقعه‌ات جان است
حـرمـت مـلجاء گـدایـان است

حرف دل بود حرف اینجا شد            چـقـدر چـشـم تـار بـیــنـا شـد
لـب نــقـاره بــاز هــم وا شــد            فـلجـی گـفـت یا رضـا؛ پا شد

در شـلـوغـی آن هـمه فـریـاد
دخـتـرک ایـسـتاد و
راه افـتاد

جان گرفته است دخترک پایش            گـل لـبـخـنـد روی لـب‌هـایش
تـازه شد تـازه رنگ دنـیـایش            رفـت آهـسـتـه سمت بـابـایش

چــشـم‌هـا اشـک شـوق آورده
دخـتـرش را پـدر بـغـل کرده

پـای این طـفـل خـوب شد اما            پـای طـفـلی رقـیـه نـه، اصلا
بر
مـغـیـلان دویـد در صحرا            وای بـر دخــتــر و دل بــابــا

پدر آنـگـونه دخـتـر اینـگـونه
آن
سر آنگونه این سر اینگونه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

نـامِ شـما دوایِ تـمـامی دردهـاست            دارُالشفایِ کشورِ ما مشهدالرضاست
جانم فـدایِ شاهِ غریبی که آشناست            امضایِ تو مجوّزِ رفتن به کربلاست


بعد از دو ماه گریه و سینه‌زنی و آه
من آمدم
به سویِ حریمت سلام شاه

اِی دستگیر فُلک وُ فَلک دستِ من بگیر            آزاد کن مـرا که شدم بنـده وُ اسـیر
از نوکرانِ صحنِ توأم ایهـا الامـیر            شرمـنده آمدم سَرَم اَنداخـتم به زیر

بد کرده‌ام اگر؛ به خودم کرده‌ام ولی
تو گریه کن به حالِ دلِ نوکرت علی

از زَهر بدتر است عملکردِ من رضا            زینت نشد برایِ تو این سینه‌زن رضا
خون کرده‌ام به قلبِ حسین و حسن رضا            حالا بساطِ توبه و یک بی‌کفن؛ رضا

این آخرین وصیتِ سلطانِ غربت است
تنها مسیرِ توبۀ ما اشک و هیات است

اینگونه دست وُپا زَدَنَت می‌کشد مرا            یابن الشَبیب گـفتی و رفـتیم کـربلا
زردی چهـرۀ تو و سرخی نیـزه‌ها            هر دو زبان گـرفـته بـیا مُنـتـَقِـم بیا

حُجـره شبیه گوشۀ گـودالِ غم شده
دلـواپـسـی اهـلِ
مـحـّرم حـرم شـده

دلـتـنـگِ کـربـلا شـده‌ام آمـدم حـرم            دستِ نوازشی تو بکِش بَر روی سَرم
تو ایهـاالعـزیزی و من نیز نوکـرم            من را ببر حرم تو به همراهِ مادرم

هر چند رو سـیاه برای تـوأم رضا
من ندبه‌خوانِ صحن و سرایِ توأم رضا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حسین صیامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ای جگر گوشه احمد جگرت می‌سوزد            یا رضا بال و پرت بال و پرت می‌سوزد

آمـدی آه! عـبـا روی سـر انـداخـتـه‌ای            زهر کاری شده یا اینکه سرت می‌سوزد؟


مثل او گریه کن ای مرد که آرام شوی            مثـل تو سـیـنه تنهـا پـسـرت می‌سوزد

باز با روضۀ زهـرا شده‌ای گـریـانـش            حجره انگار که در چشم ترت می‌سوزد

باز هـم روضـه گـودال بـه یـادت آمـد            کـربـلا آمـده و دور و بـرت می‌سوزد

آنچنان یاد حسینی که دلت کرب و بلاست            خیمه انگار که پیـش نظرت می‌سوزد

مثل یک مارگزیده به خودت می‌پیچی            جگـرت آه رضا بال و پرت می‌سوزد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا خاتم به تنهایی به معنایی انگشتر است خاتم پیغمبران اشاره به حضرت محمد دارد

ای جگر گوشه خاتم جگرت می‌سوزد            یا رضا بال و پرت بال و پرت می‌سوزد

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

میان حجره غربت به زیر پر سر داشت           و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت
چنان بنفشه که شبنم به برگ خود دارد           ز سوز زهر عدو دیدهای ز خون تر داشت


به هر نفس شرر از جان او زبان می‌زد           که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
به خاک حجره چو جدش به خویش می‌پیچید           دو دست بر جگر و نالهای مکرر داشت
به حرمتـش قـسم حق را گواه می‌گـیرم           چنین غریب نمی‌شد اگر که خواهر داشت
دو چشم او به در و آرزوی او این بود           که روی دامن فرزند خود دمی سر داشت
رسـیــد در دم آخــر جــواد آل رســول           به غم سرشک تر از دیده پدر برداشت
پدر به زانـوی پُر مهـر او سرش بنهاد           نظر به روی پسر بهـر بار آخر داشت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره            با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره

حتی درون سیـنه‌ات انـفـاس؛ دردنـد            غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره


دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و            دور از نظر افتاده بودی کنج حجره

آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری            وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره

هر چند از زهر جفا خونین دهن شد            شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : ترکیب بند

ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم            قربان تو و لطف و عطای تو وجودم
جان می‌دهم آقا! عوضش عشق عطا کن            در معامـله‌ای یک طرفه طالب سودم


در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم            شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم

گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای            صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
گاهی به سر سـفـره کـنار تو نـشـیـنم            هـمراه تو ای شـاه غـذا مـیـل نـمـودم

یا فاطمه می‌گویم و این اذن دخول است            راهـم بده من سـیـنـه‌زن یـاس کـبـودم
گـفـتم به شما شیـعـه اثـنی عـشرم، نه            از کـودکی‌ام گـریـه کن جـدّ تو بـودم

در صحن دو چشم من از آن روز که وا شد
با گریه و با اشک حـسـیـنـیـه بـنا شد
ای حضرت سلطان بنگر
حال گدا را            از من بخر این ناله و این اشک و بکا را
پـر بـاز نـکـردی و کـرم لا اقـل آقــا            وا کن به روی من یکی از پنجره‌ها را
ای دست شفا بخشی تو پنجـره فـولاد            انگار مسیح از تو گرفته است شفا را
این نقـطۀ پایـان محـرم، صفر ماست            امـضا بـنـمـا تـذکـرۀ کـرب و بـلا را
امروز، دو مـاه است عـزادار شمائیم           
سخت است در آریم ز تن رخت عزا را
در روز سیه پوشی مان مادرمان بست            با دست خودش دگـمـۀ پیراهـن ما را
امـروز
ولـی نیـست تـوقـع که بـیـایـد            باید که کـند دفـع خـطر شیـر خـدا را
جز اشک ندارم به کفم، شاید همین اشک            خـامــوش کـنـد دامـن اُمُّ الـنّـجـبــا را
امروز که از زهر، ز پا تا سرتان سوخت
انگار دوباره، پسِ در مادرتان سوخت
تـو آمـدی و بـود عـبـا بـر سـرت آقـا            خـون بود سـفـیـدی دو چـشم ترت آقا
وقتی به
روی خاک نشـستی به گمانم            شـد زنـده تـو را خـاطـرۀ مـادرت آقا
ای لالـۀ شـاداب گــلـسـتــان امــامـت            دست چه کسی کرد تو را پرپرت آقا

این کیست امامه به سرش نیست؟ جواد است            از راه دراز آمــده تــاج ســرت آقـــا
شـد
مـوقـع تـحـویـل امـانـات امـامـت            دادی به پـسـر خـاتـم انـگـشـتـرت آقا
صد شکر سر تو به روی دامن او بود            وقـتی که کـشـیـدی نـفـس آخـرت آقـا
چشم تو به ره ماند و نیامد به کنارت            در موقـع جان دادن تو
خـواهـرت آقا
تشییع شدی لیک نه در
زیر سم اسب            گل بود که می‌ریخت روی پیکرت آقا
کِی با لب تشته سرت از پشت بریدند؟
آیا پی انگـشـترت، انگـشت بـریـدند؟

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان پناه بردن آهو به امام رضا از دست صیاد و ضمانت آن حضرت در نزد صیاد تا رفتن و برگشتن آهو و ... در منابع روایی ما نیامده است؛ لیکن داستان های مشابهی با کمی تفاوت در مورد پیامبر اکرم در صفحه ۸۱ کتاب اعلام الوری طبرسی و در خصوص امام سجاد در صفحات ۳۲۴ کتاب اثبات الوصیله مسعودی و ۲۶۱ جلد ۱ کتاب الخرائج والجرائح قطب راوندی و در خصوص امام صادق در صفحات ۳۷۰ کتاب بصائر الدرجات شیخ صفار و ۱۱۲ جلد ۴۷ بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که به نظر می آید داستان ساخته شده برای امام رضا ترکیبی از این چند روایت باشد البته ابن حماد از شعرای قرن چهارم در یکی از ابیات قصیده اش اشاره به ضمانت امام رضا از آهو کرده است و ابن شهر آشوب نیز این شعر را در کتاب مناقبش نقل کرده است که این نیز سند روایی محسوب نمی شود دانشنامه امام رضا ج ۱ ص ۲۰۲

ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم            قربان تو و لطف و عطای تو وجودم

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش            ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش

امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد            شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش


میان حجره چو گودال دست و پا می‌زد            شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش

به کام تشنه پسر را گهی صدا می‌زد            چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش

رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی            سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش

به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس            سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش

میان حجره امام غـریب بود و جواد            ولی به قتل علی لشگری‌ست دور و برش

میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود            ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش

صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند            رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش

شبـیه باز شکاری رسید با دل خون            نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش

نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود            نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش

صدای عمه می‌آید، علی ز جا برخیز!            خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رسید بازِ شکـاری، ولی چه احوالی            نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : ناشناس نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم            خونین جگر از زهر کین در التهابم

دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه            می‌پـیچـم و می‌نـالم و در اضطرابم


بر روی خاک افتاده و می‌نالم از درد            من‌هم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم

زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد            سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم

دور از مدینه در غریبی می‌دهم جان            سوی جنان بی‌یار و یـاور در شتابم

دلتنگ خویشانم در این وادی غربت            نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم

سر را به روی زانوی او می‌گذارم            او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم

هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم            در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم

شکـر خدا می‌نوشم از جام شهـادت            سرمست وصل از لذت این شرب نابم

وا می‌گـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم            در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دور از مدینه در غریبی می‌دهم جان            سوی عـدم بی‌یار و یـاور در شتابم

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان            پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان

آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی            معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟


بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه            سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان

تنها نه جگـر، شمع‌صفت شد بدنت آب            کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا            بالای سـرت نوحـه‌سـرا بود رضا جان

یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت            چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها            این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت            اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان

روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی            در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان

از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را            عمری در این خانه گدا بود رضا جان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : حبیب باقرزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود            رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود

در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد            یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود


دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار            پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود

او در مـیان حـجـره‌ای دربـسته اما            صدها فرشته در کنار بسـترش بود

او دست و پا می‌زد ولی با کام عطشان            گویا که دیگر لحظه‌ها‌ی آخرش بود

اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود            یـاد غـریـبی‌ها‌ی جـد بی‌سـرش بود

مردم گریز کربـلایم این‌چنین است            آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود

اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد            اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود

بـایـد جـوانـان بـنـی‌هـا‌شـم بـیـایــنـد            تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند

: امتیاز

زبانحال امام رضا علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد فردوسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من            یعـنی رسـیـده لحـظـه‌ها‌ی آخـر من

در بین حجره بر خودم می‌پیچم از درد            این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من


چشمم نمی‌بیند، زمین خوردم دوباره            این ضعف بسیارم شده درد سر من

درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده            تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن

از روضه‌ها‌ی «تازیانه» «میخ» «سیلی»            آتـش زبـانـه مـی‌کـشـد از بـاور من

با هر نفس خون جگر می‌ریزد از لب            آلالـه مـی‌بــارد کـنـار بــسـتــر مـن

شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد            این صحنه جان دادنـم را خواهر من

تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه            افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی درعدم رعایت شأن ائمه در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد            این صحنه جان کندنم را خواهر من

مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـی‌آیـد            مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر می‌آیـد

برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا            تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـی‌آیـد


منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور            ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـی‌آیــد

چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس            ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در می‌آید

لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست            آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر می‌آید

دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار            که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر می‌آیـد

چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید            خون از آن صورت مانند قـمر می‌آید

: امتیاز